ما و مشکل فقدان رهبری ما! قسمت اول

(نشر نخست در ارگان نشراتی اداره مستقل ارگان های محلی)

خوانندگان گرامی ماهنامه ی سیمه ییزه هینداره،
افغانستان ما و شما یکی از پر چالش ترین کشور های دنیا به شمار می رود. یکی از این چالش ها، به گفته ی صاحب نظران، فقدان رهبری سالم و سازنده است. با استفاده از فرصتی که این ماهنامه برای ما مساعد می سازد و با درنظرداشت نیاز مبرم ملت ما به  شناسایی، تربیت، تقویت و حفظ  رهبری سالم در سطوح ملی و محلی، می خواهیم بحثی را در مورد براه بیندازیم.
اما براه اندازی بحث در قبال پدیده ی رهبری برای چه هدفی؟ و آیا این ماهنامه می تواند وسیله ی مناسبی برای دستیابی به آن هدف باشد؟ نخست می پردازیم به این پرسش ها و شروع می کنیم از پرسش دوم:
ماهنامه ی سیمه ییزه هینداره وسیله ای است برای ارتباط، شریک سازی معلومات و آموزش متقابل میان مردم و دولت افغانستان. همچنان، این ماهنامه وسیله ای است برای جمع آوری نظریات مردم در قبال کیفیت کاری اداره مستقل ارگان های محلی، به منظور بهبود کیفیت پروسه عرضه خدمات در سطح محلی. اما فراموش نکنیم که ما کلمه "متقابل" را در اینجا بکار بردیم. این کلمه، مسئولیت بهبود کیفیت کاری را میان مردم و دولت تقسیم می کند. اداره مستقل ارگان های محلی با شریک سازی معلومات با مردم افغانستان و نهادهای دولتی در سطح محلی، یک بخشی از این مسئولیت را ادا می کند. ولی بخش مهمتر این مسئولیت، استفاده از این معلومات توسط مردم است. شیوه ها و اهداف استفاده از معلومات توسط مردم را در قسمت های آینده به بحث خواهیم گرفت.
و حال می پردازیم به پرسش نخست:
هدف از براه اندازی این بحث در قدم اول، به چالش گرفتن درک ما از پدیده ی رهبری، و در نتیجه، رسیدن به یک تعریف جامع، منطقی و سیستماتیک از نوع افغانی آن است. ما همواره از نبود رهبری خوب شکایت می کنیم. اما رهبری خوب در شرایط افغانستان یعنی چه؟ شرایط و مشکلات افغانستان شاخص های خاص خود را دارد و ازاینرو رهبری سالم باید بتواند تحلیل همه گیر از شرایط و درک جامع از مشکلات و نوعیت آنها داشته باشد. اما چگونه می توان تحلیل همه گیر از شرایط و درک جامع از مشکلات داشت؟ منظور ما از کلمات "همه گیر" و "جامع" چه است؟ و طرق رسیدن به "تحلیل" و "درک" چه می توانند باشند؟ این همه پرسش هایی هستند مهم، که نمیتوان به سادگی و به تنهایی به سراغ پاسخ شان رفت. پروسه پاسخ دهی به این سوال ها باید جمعی و اشتراکی باشد و نقش تک تک شما به مثابه خوانندگان این ماهنامه یک نقش مهم رهبری کننده است.
در قبال پدیده رهبری دیدگاه های متفاوتی وجود دارند. هریک از این دیدگاه ها مبنی بر معیار ها و ارزش های خاص خود هستند. ما نمی توانیم دیدگاه های موجود را نادیده بگیریم اما در عین حال نباید آن دیدگاه ها را بدون در نظرداشت شرایط خاص افغانستان، کورکورانه بپذیریم. شاید مهم ترین اصل رهبری سالم در شرایط افغانستان، زیر سوال بردن هدفمند هر آنچه با آن برمی خوریم، است. و شاید ملت ما باید کار خود را، و پروسه ی آموزشی خود را از تمرین هنر "زیر سوال بردن هدفمند" آغاز کند. هدف از هنر نامیدن این پروسه تأکید روی ماهیت اکتسابی این توانایی است. شاید نباید هر آنچه را به خورد ما می دهند بپذیریم. شما چه فکر می کنید؟
درک عموم از پدیده رهبری مملو از ارزش های اخلاقی و اجتماعی مثبت است. بطورمثال ما می گوییم: "احمد یک رهبر خوب است." "ما به رهبر خوب برای کشور خود نیاز داریم." در اینجا درک ما از رهبری به شکل یک خصوصیت فردی است. و یا می گوییم: "محمود یک مدیر خوب است اما فاقد توانایی رهبری است." در اینجا ما میان رهبری و مدیریت فرق قایل می شویم اما باز هم رهبری را یک خصوصیت فردی می دانیم. می پردازیم به مثال دیگر: مطبوعات ما همواره کلمه رهبری را با افراد با صلاحیت گره می زنند، و یا هم معیار توانایی رهبری یک فرد با صلاحیت را تعداد دنباله روان آنان می دانند و قوت صلاحیت آن فرد را در حجم دنباله روان آنان می بینند. درین مثال ها هم، درک ظاهری از پدیده ی رهبری همان به نظر می آید که گفتیم: خصوصیت فردی  و تعداد دنباله روان. نه آنچه که شاید، و یا هم باید، باشد: یعنی ارزش هایی که آن فرد از آن نمایندگی می کند و نقشی که آن فرد در بهبود شرایط زندگی مردم ایفا می کند. بر اساس این درک، هرکس رهبر بوده نمی تواند، و رهبری ویژگی است که ذاتاً باید آنرا داشت، مانند رنگ چشم! یعنی رهبری را نمی توان آموخت. یا می توان رهبر بود و یا خیر. این است درک عموم و معمول  از پدیده ی رهبری، اما درکی که باید آن را زیر سوال برد.
شاید نیاز باشد با درک دیگر و عملی تری از پدیده ی رهبری آشنا شویم: بر اساس این دیدگاه، رهبری یک عمل است که می توان آنرا انجام داد نه یک خصوصیت میراثی. رهبری اکتسابی است، می توان آنرا آموخت و آموختاند. رهبری را نمی توان به ارث برد. رهبری رابطه ی با خون ندارد. رهبری رابطه می گیرد به تعهد در خدمت به مردم. رهبری نیاز به صلاحیت و اختیارات ندارد. هر فرد با صلاحیت و یا بی صلاحیت می تواند نقش رهبری کننده را در جامعه ایفا کند. مهم هدفمند بودن است، و تعهد به بهبود شرایط زندگی انسانها را داشتن!
رهبری پروسه ی انسجام و هماهنگ سازی مردم و منابع است، با هدف رویارویی با واقعیت ها، و شرکت در پروسه ی مشترک تحلیل وضعیت، تعیین هدف آینده، شناسایی و تفکیک منابع مفید از غیر مفید و حرکت مشترک هدفمند به سمت بهبود.
شما چه فکر می کنید؟ به نظر شما رهبری خوب در شرایط افغانستان یعنی چه؟ در قسمت بعدی به پرسش های از این نوع و شرح مفاهیم عمده رهبری خواهیم پرداخت، اما باهم. فراموش نکنیم که این یک پروسه ی مشترک است که بدون نقش رهبری کننده ی شما خوانندگان نامکمل خواهد بود.
تا قسمت بعدی خداوند با شما باشد.